مدح امیرالمومنین علیه السلام در شب های قدر
بغـض بابا وسط سفـرۀ افطار شکست هی فرو خورد و فرو خورد و به هر بار شکست حفظ ظاهر بخدا سخت تر از هر کاری ست چهرۀ پیر پدر پای همین کار شکست اشک میریخت بیاد همۀ خاطرههاش هق هقش زیر همین بارش رگبار شکست استخوانی به گلو داشت، ز داغ زهرا پیش چشمان ترش کوثر دادار شکست دخترش مستمع روضۀ مسکوتش شد روضهخوان پای همین روضهاش انگار شکست زیر لب گفت که فریاد از آن شهری که دل من را وسط کوچه و بازار شکست همسرم یک تنه شد حامی مظلومی من وای از آن لحظه که بازوی طرفدار شکست بدترین خلقِ خـدا آمد و زد یک سیلی آه، از شدت ضربه در و دیوار شکست داشت همراه خودش فاطمه بار شیشه سنگ پرتاب شد و آخرش آن بار شکست روضۀ فاطمه آمد به میان کوه، خـمید زیر این بار، قـد حـیدر کرار شکست |